عکس از شهدا سلحشوران شهر ترکالکی 67 شهید محمدحسین جعفری

کاربر مهمان، خوش آمديد ! ( ورود - عضويت ) سلام به سایت شهدای شهرستان گتوند ترکالکی و حومه امتداد خوش آمدید !

یکشنبه 30 اردیبهشت 1403


منوی اصلی
منوی اصلی
صفحه اول
آرشيوی مطالب
ایمیل مدیریت
ارتباط با ما


موضوعات
وصیتنامه و زندگینامه شهدا
شهدای ترکالکی [0]
شهدای گتوند [0]
یادمان ها و مناطق عملیاتی [1]
عکس شهدا [0]
عکس رزمندگان [0]
عکس فوتبالیستها [15]
عملیات ها [13]
عکس های قدیمی [2]
فرماندهان شهید [0]
نامه شهدا [0]
تاسوعا و عاشورا و تعزیه [1]
خلبان رنجبر [0]
فوتبال ترکالکی [16]
ابتکارات و دانستنی های جنگ [0]
کلیپ و نماهنگ [0]
رزمایش [0]
یادواره [0]
مناسبت ها [1]
تقویم روزشمار دفاع مقدس [0]
مطالب خواندنی [0]
برگی از خاطرات [1]
یادگاران جنگ [0]
روایتگری [0]
مستند قصه های جنگ [0]

نظرسنجی
نظر شما راجع به سایت شهدای ترکالکی امتداد چیست ؟


لینکدونی

پربازدیدترین مطالب

نویسندگان

[Menu_Title]
[Menu_Code]
عکس از شهدا سلحشوران شهر ترکالکی 67 شهید محمدحسین جعفری
نـویـسـنـده : محمدرضا قاسمی

 

 

   

   

   

===============================================


عکس های ارسالی از طرف برادر  سیروس  جعفری



برادر شهید  محمدحسین  جعفری

نام پدر : کربعلی

تاریخ تولد :  1342

تاریخ شهادت :  1361/9/26   بعد از عملیات محرم ، پدافند دشمن بعثی ...

محل شهادت : منطقه شرهانی ، روبروی پاسگاه ایران ، در خاک عراق ...

طول مدت حیاط : 19 سال

تاهل : مجرد

تحصیلات : دیپلم


مزار مطهر : شهر ترکالکی ، گلزار شهدای امام زاده محمدابن زید(ع)





تعداد تصاویر ارسالی  160  عدد

===============================================








بچه‌های گروهان نجف  یا  گروهان سیدالشهداء  یادمان شهید محمدحسین جعفری (بی‌سیم‌چی گروهان سیدالشهداء) را در محل شهادتش در شرهانی ساخته بودند ...

شهید جعفری اهل شهرستان گتوند شهر ترکالکی و از بچه‌های مسجد زین العابدین (ع) اهواز کوی انقلاب ...

بعدازظهر همان شبی که عراق در شرهانی آتش سنگینی ریخت شهید جعفری غسل کرد و گویی غسل شهادت بود ، به ساعت نکشید که همین جای تصویر شهید شد ...

راوی : جانباز نخاعی دکتر قدرت الله رحمانی
27 شهریور 1395

این عکس کنار سنگر فرماندهی گروهان سیدالشهدا گرفته شده ...

مکان فعلی این عکس منطقه شرهانی ، روبروی پاسگاه ایران و کنار چاه نفت که الان شعله داره سنگر فرماندهی بوده ... روبروی تپه های معروف 175 منطقه شرهانی وخیلی حساس ...

 گردان کربلا از لشکر 7 ولیعصر عج خوزستان سه گروهان داشت : گروهان مکه  و  قدس  و  سیدالشهداء  و  حساس‌ترین منطقه گردان مربوط بود به گرهان سیدالشهداء در شرهانی بود ...



فـایـل صـوتـی : 

جهت دانلود ویا گوش دادی روی نوشته های زیر کلید کنید : 


1 - روایتگری دکتر قدرت الله رحمانی از شهید محمدحسین جعفری


2 - نامه دوم شهید محمدحسین جعفری به قدرت الله رحمانی






دکتر قدرت‌الله رحمانی ، دوست صمیمی شهید محمدحسین جعفری




سلام  علیکم :
محمدحسین جعفری جوان رشیدی که در حین تحصیل در مقطع دبیرستان در اهواز با بسیج مسجد آشنا شد و تحول روحی در او ایجاد شد و از سربازان امام خمینی ره شد ، او ابتدای انقلاب در شوشتر درس میخواند ولی برای ادامه تحصیل به منزل اخوی در اهواز رفت ودر آنجا به تحصیل خود ادامه می‌داد و با مسجد محل آشنا می‌شود و یکی از بسیجان پر وپاقرص آن مسجد میشود و برای دفاع از مکتب اسلام و حدود و ثغور کشور اسلامی عازم جبهه‌های نبرد شد ...

شهید محمدحسین جعفری بارها با گردان کربلا اهواز به جبهه اعزام شد ما در سال 61 در خط طلاییه سه ماه با گردان بلال دزفول درحال پدافند بودیم که با خبر شدیم  محمدحسین نیز درحال پدافند در همان منطقه است بعد از ظهر یکی از روزها به اتفاق برادر جمشید نجفی برای دیدن او به گردان کربلا اهواز  به قصد زیارت محمدحسین جعفری رفتیم ...

در خطی که ما بودیم فاصله ما تا دشمن زیاد بود ولی گردان محمدحسین فاصله آنها تا دشمن کمتر از دویست یا سیصد متر بیشتر نبود و لذا خاکریز آنها دایم با خمپاره 60 مورد اصابت خمپاره و دیگر ادوات قرار می‌گرفت وقتی ما به آنجا رسیدیم این وضعیت مشهود بود و سراغ سنگر محمدحسین را پرسیدیم ما را به سنگر او راهنمایی کردند بعد از دید و بازدید و احوال پرسی بلافاصله یک گلوله خمپاره به کنار سنگر محمدحسین خورد ، من به او گفتم محمدحسین شما اینجا خیلی به خدا نزدیک هستید ، امکان شهادت شما خیلی زیاد هست ، اگر زودتر رفتید ما را فراموش نکنید ، التماس دعا داریم ...

 اما او با تواضع پاسخ داد و با توجه به سابقه ما در جبهه یا مسائل ظاهری که در نظر داشت گفت شما به خدا نزدیکتر هستید ، و شهادت را برای من گناهکار که شاید چند صباحی زودتر از او به جبهه آمده بودیم نزدیکتر می‌دید ، ولی مدتی نگذشت که با اخلاصی که او داشت گوی سبقت را از ما ربود و آسمانی شد ...
یادش گرامی باد ...

در مسئله شهادت اخلاص بسیار مهم است و اینکه فقط اعمال برای رضای خدا باشد ، البته خداوند آن را به یک معامله تشبیه کرده :
ان‌الله اشتری من المومنین باموالهم و انفسهم بان لهم الجنه ...
اشتری یعنی خریدار خداوند هست متاع و کالا هم جان است که خدا به انسان هدیه کرده دوباره آن را از انسان مومن میخرد .
فروشند مومن هست بدین ترتیب خدا که بهترین است بهترین کالا و پاک‌ترین کالا و با اخلاص‌ترین جان را میخرد و محمدحسین اینگونه جانش را به خداوند داد ...

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد رحمت الله علیه ...

راوی : جانباز نخاعی حاج عبدالمحمد جعفری
 ۱۶ تیر 1399





جبهه شرهانی / پاییز ۱۳۶۱ / گردان کربلا / گروهان سیدالشهداء / جلوی سنگر فرماندهی ...

به ترتیب از سمت راست :
قدرت‌الله رحمانی مسئول واحد فرهنگی و تعاون گروهان / شهید محمدحسین جعفری مسئول مخابرات گروهان   / غلامعباس پیمانی فرمانده گروهان / عبدالمجید عقیلی  معاون مخابرات گروهان / مهدی کاکاحاجی معاون فرمانده گروهان و برادر فاضلی ...

این عکس چند روز قبل از شهادت شهید محمدحسین جعفری است ...




بنام خدا :

بعد از عملیات محرم در منطقه شرهانی ماموریت به لشکر ۷ ولیعصر عج رسید به جهت حساسیت گردان کربلا در این منطقه مستقر شد ...

منطقه شرهانی منطقه پر رمز و رازی است و در حدفاصل شوش و ایلام قرار گرفته‌ و هر کسی که میتوانست منطقه شرهانی رو به تصرف درآورد بر جاده اصلی ایلام و شوش مسلط میشد ...

منطقه‌ای تپه‌ای بود و گاه فاصله ما با عراق ۵۰ متر بود و گاهی صد متر و گاهی هفتاد متر ، و گاهی ما در شکم دشمن بودیم ، گاهی دشمن در شکم ما ...

منطقه‌ای بسیار حساس که موقع آمدن ما به این خط هنوز شهدای ما بین ما و عراقیها مانده بودن ...

منطقه استقرار گردان کربلا روبروی تپه‌های معروف ۱۷۵ بود و خیلی حساس ، گردان کربلا سه گروهان داشت ، گروهان مکه و قدس و سیدالشهداء و حساس‌ترین منطقه گردان مربوط بود به گرهان سیدالشهداء که شهید بزرگوار محمدحسین جعفری در این گروهان بود ، ایشان به عنوان بیسیمچی در خدمت گرهان بود ...

آتش دشمن روزانه روی منطقه گروهان زیاد بود و هر روز ما یا زخمی میدادیم یا شهید ، چون عراق دید خوبی روی منطقه گروهان داشت ، روز سوم مستقر شدن دشمن از ساعت ده شب شروع کرد به آتش ریختن شدید و نیروهای پیاده روبه جلو فرستادن ، درگیری شدید شد ، و بیسیم  و  باسیم دسته‌های گروهان قطع شد ...

من به محمدحسین گفتم یاعلی بلند شو بریم ، سراغ دسته‌ها و ببینیم دشمن آمده جلو و شما هم برو جلو ببین چرا بیسیم‌ها و باسیم‌ها چرا قطع شده ...

من یک طرف رفتم و محمدحسین طرف دیگر ، بعد از دو ساعت سر زدن رسیدم جایی در خط زیر آتش و متوجه شدم بچه‌ها سخت درگیر شدن با نیروی پیاده دشمن ، آمدم جلوتر متوجه شدم که شهیدی افتاده اول کانال و پتویی بر روی او ، سوال کردم کیه ؟؟ یکی از بچه‌ها گفت محمدحسین جعفریه ، پتو رو از روی صورتش برداشتم دیدم بله محمدحسینه و ترکش خورده ...

به بچه‌ها درحین درگیری گفتم برانکارد بیارید و حسین رو ببریم پایین ، حسین رو حرکت دادیم پایین ، و در جلوی سنگر فرماندهی در پتو پیچیده جلوی درب سنگر گذاشتیم ...

اگر بالا میماند ممکن بود ترکش بیشتری بخوره و صورتش واژگون بشه ، صبح زود آمبولانس آمد در خط و۶ شهید از جمله محمدحسین رو به ستاد معراج بردند ...

اون شب فراموش نشدنی بود ، عراق خیلی کشته داده بود ، اما انصافا حسین شجاعت بخرج داد و تمام سیم‌های باسیم رو در اون آتش شدید وصل کرده بود ، و تمام بیسیم‌های خراب رو درست کرده بود ...

کاملا کم حرف و محجوب و شجاع بود ، ان‌شاءالله در آینده راجب خصوصیات فردی ایشان خواهم گفت ...
خداوند ما را شرمنده شهدا نکنه ...

راوی : مهدی کاکاحاجی ، گردان کربلا ، گروهان سیدالشهدا ...
 ۱۶ تیر ۱۳۹۹











بسم الله الرحمن الرحیم

با نام و یاد شهدا بویژه شهید محمدحسین جعفری ، مختصر خاطرات از آن شهید سعید حضورتان تقدیم میکنم ؛

آشنایی بنده با شهید جعفری بیشتر از تابستان سال ۶١ و پس از عملیات رمضان و پافندی طلائیه بر میگردد ، او مخابرات بود و منم بیسیم‌چی دسته ، فردی آرام ، متین وبا ساختار درونی معنوی بود ...

در خاطرم هست که وقتی خط سیم تلفن قطع میشد در گرمای ظهر و شدت آفتاب لحظه‌ای برای وصل خط درنگ نمیکرد ولو اینکه ارتباط بی‌سیمی بود ، ولی بلافاصله پیاده مسیر خط را حرکت میکرد ، نسبت به وظیفه مخابراتی بیشترین توجه را داشت ...

در پی عملیات محرم و شرهانی منم بعنوان کمکی او در گروهان سیدالشهداء و فرماندهی برادر پیمانی به منطقه اعزام شدیم ، مدت دو سه روز در خط دوم و سپس به خط اول منتقل شدیم ، در آن شرایط که عراق فشار زیادی را برای پس گرفتن تپه‌های منطقه با پاتک و آتش سنگین اجرا میکرد و هر گروهان بیش از سه روز دوام نمی‌آورد ...

شب دوم استقرار ما بود که عراق آتش تهیه سنگینی را بر روی مواضع ما آغاز و همزمان بلافاصله با نیروهای کماندویی به خط ما زدند و درگیری شدیدی گرفت ، ارتباط بی‌سیمی بدلیل اختلالات دشمن بهم ریخت و بین گروهان و گردان خط بیسیم و باسیم کاملاً قطع شد و در آن وضعیت با مشکل جدی مواجه شدیم ، شهید محمدحسین جعفری با اصرار اینکه من برای امکان تماس بی‌سیمی تلاش کنم و خود برای رفع محل قطع شدن خط تلفن و رسیدن به سنگر فرماندهی گردان و هماهنگی با مخابرات حرکت کرد و در آن شرایط هرگونه حادثه‌ای متصور بود اما او با عزم و اراده و شجاعت در حین انجام رسالت و وظیفه خود در مسیر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به لقای معبودش شتافت ...

یاد و خاطره او گرامی باد و ان‌شاءالله که ما را هم شفاعت کند ...

راوی : سردار مجید عقیلی ، خرمشهر
14  تیر ۱۳۹۹


















شهدای مسجد امام زین العابدین(ع) اهواز - کوی انقلاب




اهواز کوی انقلاب - مسجد زین العابدین - تابستان ۱۳۶۱ در کنار شهید علامحسین زرگرطالبی

















جبهه طلاییه و کوشک / گردان کربلا / گروهان سیدالشهداء / شهریور ۱۳۶۱  

























































































































































تصاویر تشییع پیکر پاک و مطهر شهید محمدحسین جعفری در شهر اهواز












تصاویر تشییع پیکر پاک و مطهر شهید محمدحسین جعفری در گتوند









تصاویر تشییع پیکر پاک و مطهر شهید محمدحسین جعفری در ترکالکی
















عکس قدیمی از روز عاشورا  ترکالکی
















































































































متن نامه هایی که شهید به پدر و مادر خود نوشته ...







درنامه ای که خطاب به یکی از دوستانش نوشته بود ، از دلتنگی هایش برای دوری از آنها و اینکه بدلایلی نتوانسته در این ماموریت همراه آنها باشد نوشته است ، عین نامه شهید تقدیم میگردد ...



















============================================


« بسمه تعالی »

زندگی نامه برادر شهید محمد حسین جعفری 


شهید محمدحسین جعفری در سال 1342 در حالی كه خانواده وی همانند دیگر روستایی زیر چرخ ماشین تمدن شاهنشاهی درحال له شدن بودند در تركالكی به دنیا آمد ... خانواده وی ضمن خوشحالی از تولد فرزندشان ، امانتی گرانبها به تربیت این مولد پرداخته تا به دبستان رسیده او را راهی مدرسه نمودند ...

شهید دوران ابتدائی را در زادگاهش ترکالکی گذارانید ، سپس جهت ادامه تحصیل راهی اهواز نزد برادر بزرگتر گردید ، دوران راهنمائی را در مدرسه دهخدای اهواز شروع نمود ، اما پس از گذراندن سال اول راهنمائی راهی شوشتر شد و سال دوم راهنمائی را در شوشتر گذرانید ، وی سال سوم راهنمائی را در گتوند با موفقیت پشت سر نهاد و دوباره جهت ادامه تحصیل راهی اهواز گردید تا ضمن كار و امرار ومعاش از طلب علم كه در اسلام آن را فریضه واجب دانسته نیز محروم نباشد ...

این ایام مصادف با شروع انقلاب اسلامی بود ، شهید نیز در حد توان همراه دیگر دوستان همچون شهید خسرو محمدعلیزاده و شهید غلامرضا كرمزاده در روستاهای عقیلی و شهر اهواز در راهپیمائی‌ها به پخش اعلامیه‌های حضرت امام (ره) نیز مبادرت می‌ورزیدند ...

بعد از پیروزی انقلاب در شهرستان شوشتر مشغول به تحصیل شدند و در حین تحصیل در یكی مساجد آن شهرستان با بسیج همكاری می‌نمودند ، در سال ۱۳۵۹  مجداً جهت ادامه تحصیل راهی اهواز شدند ، در اهواز نیز ضمن تحصیل در مسجد امام سجاد (ع) پایگاه زین‌العابدین در کوی انقلاب مشغول خدمت شدند ...

با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های نبرد گردید و برای اولین بار در عملیات ثامن‌ائمه ، شكستن حصر آبادان شركت نمود كه در این عملیات از ناحیه گردن زخمی می‌گردد كه در بیمارستان ماهشهر تحت درمان قرار می‌گیرد ، بعد از مدتی استراحت چند ماهه ، دوباره به جبهه اعزام می‌گردد ...

شهید در عملیات طریق‌القدس ، بیت‌المقدس ، رمضان ، و در آخرین بار نیز در عملیات محرم شركت می‌كند كه در این عملیات بی‌سیم‌چی گردان بود كه در حین عملیات ارتباط آنها با عقب قطع می‌گردد ، شهید درحال سعی و تلاش جهت برقراری ارتباط مجدد درحین كار موج انفجار او را می‌گیرد ، اما وی از تلاش خود دست بر نمی‌دارد كه مجدداً تركش خمپاره به گردن او اصابت می‌كند و او را به شهادت می‌رساند ...

« یادش گرامی و راهش پر رهرو باد »»



========================================


« بسـم الله الرحمـن الرحیـم »

وصیت نامه برادر شهید محمدحسین جعفری 


و اعدو الهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو و الله و عدوكم ...
در مقابل كفار خود را مجهز سازید و آنچه را از قوه و نیروهای لازم در توانایی دارید فراهم آورید تا دشمنان شما اندیشه تجاوز به شما را در سر نپرورانند و جرأت حمله به شما را پیدا نكنند ... قرآن جهاد را سایه حیات فرد و جامعه انسانه می‌شمرد ... ای مؤمنان وقتی شما را به عمل حیات بخش جهاد دعوت می‌كنند ، دعوت آنها را بپذیر ، و بدانید كه خدا میان آدمی و قلبش قرار دارد ، و بر همه رازهای درونی آگاه است ، و در آخرت همه گرداگرد او خواهیم آمد ...

مجاهدی كه در راه خدا به شهادت می‌رسد زنده و جاوید است و مسلمان كسی است كه با تمام وجودش به زندگی جاوید شهیدان در راه خدا مؤمن باشد ... امروز تاریخ اسلام تكرار می‌شود و دوباره حق در برابر باطل قرار می‌گیرد و امروز تو ای برادر می‌توانی راهت را برگزینی ، برادر تفكر كن و بیندیش و از خود بپرس چرا  ؟؟ تمام قدرتها و ابرقدرتها در برابر ما صف بسته‌اند ، آیا دلیلش این نیست كه ما بر حقیم ؟؟ ما در این عصر باید از نائب امام زمان امام خمینی پیروی كرد و خدا را شكر كنیم كه خداوند اینچنین نعمت الهی را بما داد و اگر قدر این رهبر را ندانیم به عذاب الهی گرفتار می‌شویم ...

وصیت به پدر و مادرم :
مادر صبر داشته باش ، مادر تو نمی‌دانی در راه خدا بودن چقدر لذت دارد و كسانی به این لذت می‌رسند كه با تمام وجودشان در راه خدا باشند و ما كه قبول كرده‌ایم مسلمان باشیم و در راه خدا باشیم باید تا پای جان این راه را ادامه دهیم و جان ما كه فدای اسلام می‌شود مثل یک قطره باران است كه به دریا می‌ریزد و در دریای الهی غرق می‌شود ، مادر نكند مهر مادری تو را از یاد خدا غافل كند ، مادر تو باید افتخار كنی كه فرزندت در راه خدا می‌رود و باید فرزندان بیشتری تربیت كنی و تحویل اسلام بدهی هر چند كه ما گناهكار هستیم و طلب آمرزش و مغفرت از همه شماها داریم و صبر داشته باشید كه خدا با صابران است ، پدرم می‌دانم تو برای من خیلی زحمت كشیدی و من نتوانستم جبران زحمات شما را بكنم ، ولی امیدوارم كه مرا ببخشید ...

وصیت به خواهرانم :
خواهرانم زینب‌گونه باشید و همانطور كه زینب در روز عاشورا امام حسین(ع) را از دست می‌دهد ، داغ برادر او را استوارتر میكند ، شما هم باید استوار باشید و بتوانید پیام خون هزاران شهید به خون خفته را به آنهایی كه حرفهایی میزنند و می‌گویند اینها ناآگاهانه می‌روند و كشته می‌شوند برسانید ، و امیدوارم كه خداوند آنها را هدایت كند وبه شما هم می‌گویم كه برای من عزاداری نكنید و اگر می‌خواهید من ناراحت نشوم ، صبر داشته باشید كه خدا صابران را دوست دارد ...

برادران انجمن ، شما استوار باشید باید در راه اهداف شهیدان كوشا باشید نگذارید این فئودالها و سرمایه‌داران روی كار بیایند با آنها مبارزه كنید و همه با هم متحد باشید ...

و الســــلام

خــدایا خــدایا تا انقــلاب مهــدی خمینــی را نگــه دار

محمـدحسین جعفـری


منبع : کتاب مسیرعرشیان ص 210  و سایت شهدای شهر ترکالکی



========================================

باسلام

بزرگوار این‌حقیر محمد جعفری هستم پسر پیشنماز مسجد آقای جعفری ...

1- متاسفانه خود عکس‌ها کیفیت خوبی ندارند ...
2- در مورد خاطره با ایشان با توجه به سن ما درآن موقع و شور هیجان جوانی غالب می‌شد درست به اطراف خود نگاه نکنیم این وجه قالب و تفاوت ما با شهدا داشتیم در این نکته بود ، بعد از گذشت زمان تا این سنی که نزدیک به 58 سال می‌گذرد ، آن‌هم به خاطر دوستی با این شهدا ، از قبل داشتیم قدری ما را بخود محرم کردند تا بفهیم چرا ما شهید نشدیم برمی‌گردم روی خصوصیات شهید محمدحسین جعفری ، نه اینکه من فهمیدم او این چنین بود بلکه شهید دست مرا گرفت وبه این حقیر فهماند ما اینچنین بودیم که به فوز شهادت نائل شدیم ، آن هم چه شهادتی در غیبت امام زمان و تحت امر ولایت فقیه که این خود بحث عریض وطویلی دارد که امکانش و بخصوص از این حقیر نیست ...

3- با توجه به اینکه ما در شور هیجان جوانی بودیم شهید عزیز خیلی آرام بود و صبور و جدی ، بیاد ندارم با کسی شوخی کند ، خنده‌هایش بیشتر تبسم بود ...
4- در جدی بودنش همین خاطره را دارم در عملیات طریق‌القدس بعد از اتمام عملیات گفتند از بردارانی که مایلند چند روزی دیگر در منطقه باشند اعلام کنند و این عزیز اولین کسی بود داوطلب شد ، در صورتیکه اکثر ما برگشتیم او و چند نفر دیگر در منطقه باقی ماندند ....

یکی دیگر از خصوصیات این شهید  کمتر کسی را به درون خود راه می‌داد ، با توجه به جوان بودن ما در آن موقع اگر یک حس معنوی خوبی پیدا می‌کردیم ، سعی می‌کردیم لااقل به دوستان محرم خود بگوییم ، ولی بقول علامه طباطبائی رحمت‌الله‌علیه ، بعضی از اولیای خدا دیوار غربت خود را خراب نمی‌کند ، این شهید هر چه داشت راز دل خودش بود ، این خاطره دلیل بر این مطلبی که گفته شد ...

شهید در عملیات بیت‌المقدس آزادسازی خرمشهر حاضر نبود ، در این عملیات چند نفر از بچه‌های مسجد شهید شدند ، بعد از اینکه ما از منطقه عملیاتی برگشتیم ، عزیزی برایم نقل کرد گفت : این شهید عزیز زیر تابوت شهید دلور بود ، مثل باران اشک می‌ریخت و این حالت تا خاک سپاری شهید دلور ادامه داشت و جالب است هر دوی اینها در یکسال شهید شدند ، کسی ارتباط بین این دو شهید را نفهمید ...

برادر عزیز خاطره گفتن از شهید برای بدبختی مثل من سخت است ، درونم را آتش می‌زند و تأسف از اینکه حال آنها کجایند و ما کجائیم ؟؟...

========================================

باسلام

متاسفانه با گذشت زمان خاطرات هم دستخوش روزگار شدند ، لاکن عزیزی می‌گفت ما که همرزم شهدا بودیم ولی درست استقامت نکردیم و دنباله‌رو راهی که آنان برایشان خون پاک خود را ریختند نرفتیم مورد تنبیه آنان واقع شدیم اولین اثر تنبیه آنان خاطراتشان را از ذهن ما پاک کردند ...

و جهت دیگر این شهید عزیز خیلی زود از جمع ما پر کشید ، تا آمدیم قدری خودمان و اطرافمان را بشناسیم دیدیم خیلی از دوستانمان ملکوتی شدند ، لاکن آنچه هنوز در این ذهن باقی مانده چهره صبور و آرام و متین این بزرگوار است ، ندیدم در جمع شوخی کند درصورتیکه باتوجه به شرایط سنی‌مان ما اینکار را میسکردیم ، اهل جدل غرزدن نبود ، از سختی‌ها گلایه نمی‌کرد ، در صحبت‌هایش نشان میداد احترام زیادی به خانواده‌اش خصوصا پدر و مادرش و برادری که در اهواز در خانه‌اش بود ، این را برای خودم گفت ، اگر یک‌روز او را نبینم دلتنگی برایم ایجاد می‌شود و نکته دیگر هیچگاه با شوخی کسی را دلخور نمی‌کرد ...

این حقیر به اندازه عقل خودم مطمئن هستم درک ایمان و عمل او در آن زمان خیلی بالاتر از ما بود ، کسی که او را خوب می‌شناخت ولی متاسفانه در بین ما نیست او زودتر از خودش پرکشید ، آری شهید دلور بود ...

========================================

این سه تا پیام را برادر غلام رحمانی دوست شهید محمدحسین جعفری نوشتن ؛

سلام
شهید جعفری با شروع جنگ همراه شهید سلطانمراد رضایی که پسر خاله بودن برای کمک به آبادان میرن چند روز که آبادان بودن شهید محمدحسین جعفری از ناحیه گردن مورد اصابت چند ترکش ریز خمپاره میشن مجبور میشن بعد از مداوا برگردن خونه ....


بعد از اینکه خوب شدن میرن پیش برادر بزرگترش اهواز ، آنجا همزمان که درس میخوندم کار هم میکرد ، بعد از مدتی به مسجد زین‌العابدین علیه السلام اهواز میرن که دیگه جذب بسیج مسجد میشن و از آنجا به جبهه اعزام میشن ...


یک سری شهید محمدحسین جعفری از جبهه آمدن مرخصی خونه ، موقعی که آمدن خواهرم خوشحال شد رفت گردنش را بوسید ، همزمان خواهر شهید رحیم محمدزاده خونمون بود بعد بهش گفت براچی خوشحالی کردی آن برادرش چند روز پیش شهید شده الان ناراحت شد ...

========================================

خاطره از شهید جعفری :

خیلی اخلاق و رفتارش خوب بود ، یه بار من صبح زود خواب بودم ، می‌خواست بره جبهه ، یه عطری گذاشت توی دستم ، صورتمو ماچ کرد از خواب پریدم گفت خداحافظ من میخوام برم جبهه ...

آخرین باری که رفت جبهه من اهواز بودم ، اومد خونه خالم بدون اینکه مامان بابام خبر داشته باشن گفت من میخام برم جبهه ، آخرین بار بود خداحافظی کرد و رفت نشست داخل تاکسی ، من گریه میکردم و او دست تکان میداد و خوشحال بود ، رفت برای آخرین بار گفت خواهر حلال کن خداحافظ و رفت ...

========================================

خاطره‌ای از زبان خانواده شهید جعفری

چهل روز بود که به جبهه حمله محرم رفته بود ، و ما خوشحال از اینکه چهل روزش تمام شده و برمی‌گردد ، ولی در همان روز که انتظارش را می‌کشیدیم ...
خبر شهادت ایشان را به ما دادند که مصادف بود با شهادت امام رضا(ع) ...

========================================

خاطره‌ای از برادر ،  شهید جعفری

شهید محمدحسین هر موقع که به مرخصی می‌آمد همیشه برای خواندن نماز به مسجد می‌رفت ، نماز مغرب را می‌خواند و نماز عشاء را بعداً می‌خواند ، یک روز مادرم به او گفت ممکن است بعضی‌ها بگویند که شما فقط یک نماز خواندی ، او جواب داد ثواب نماز را در موقع خود خواندن از این حرف‌ها بالاتر است ..

========================================

شهید محمدحسین جعفری و شهید  سلطان‌مراد رضایی پسر خاله بودند ، بنده حقیر با این این عزیزان دوست و همکلاسی بودم ، بچه‌های بسیار پاک و شوخ طبعی بودند ، چهره‌شان همیشه خندان بود ، آدم در کنار این عزیزان هیچگونه احساس خستگی نمی‌کرد ، انسان‌های خود ساخته‌ای بودند ، از کودکی کار می‌کردند و به خودشان متکی بودند ... روحشان شاد و یادشان تا ابد جاویدان باد ...

محمدرسول حسین‌زاده

========================================

اباعبداالله ، یکی یکی یاران خود را انتخاب میکرد  و انگشت شهادت را پای پیمانی که با او داشتن امضا میکرد  ، شهید محمدحسین جعفری  با مولای خود در مسجد امام زین العابدین خود را یکی از یاران امام خیش کرد ، الان که دوستان شهید دارند خاطرهایش را میگویند  به خودم افتخار میکنم که هم شهری شهید هستم ، درود به پدر و مادر شهید جعفری که هم چون گلی تربیت کردن و در را خدا هدیه کردن ، خدا رحمتشان کند ...

پرویز آقاجانی

========================================

شهید محمدحسین جعفری هم فامیل ما بود وهم در یه محله زندگی میکردیم ، هرگز ندیدم که با صدای بلند با کسی صحبت کند ، آدمی بسبار متواضعی بود ، و آری در آخر زمان شهادت خوبان امت را گلچین میکند و شهید جعفری در منطفه شرهانی به شهادت رسیدند ، روحش و امیدوارم که خدا ما را شرمنده شهدا و خانواده شهدا نکند ، ان‌شاءالله ...

محمدحسین حسنی

========================================





























































































============================================









چهارشنبه 1395/06/31 سـاعـت 0:00 قبل از ظهر | بـازدیـد : 852 | نـویـسـنـده : محمدرضا قاسمی | ( نـظـرات 0 )
موضوع:[Post_Cat_Title]

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

اطلاعات
آمار کاربران

افراد آنلاین : 6

اعضای آنلاین : 0

تعداد اعضا : 0


عضو شوید
ارسال کلمه عبور

آمـار بـازدیـد سـایـت


  • بـازدیـد امـروز : 1,420 نـفـر

  • بـاردیـد دیـروز : 451 نـفـر

  • بـازدیـد هـفـتـه : 4,407 نـفـر

  • بـازدیـد مـاه : 13,244 نـفـر

  • بـازدیـد سـال : 103,998 نفر

  • بازدید کلی : 1,323,446 نفر

  • کـل مـطـالـب سـایـت : 386

  • کـل نـظـرات : 253

  • تـاریـخ : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

  • آی پی شما : 18.222.178.240

  • مرورگر شما : Safari 5.1

  • سیستم عامل :


  • لینک دوستان
    ارسال لینک

    امکانات
    تماس با مدیر

    ساخت کد آهنگ آنلاین | دانلود آهنگ

    لیست صفحات

    آرشیو مطالب

    عضویت سریع
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد

    صفحه اصلي | تالار گفتمان | ثبت نام در انجمن | تماس با ما
    شهدای شهرستان گتوند ترکالکی و حومه امتداد

    Design: Themes.rozblog.com

    تمامی حقوق مطالب، تصاویر و طرح قالب برای شهدای شهرستان گتوند ترکالکی و حومه امتداد محفوظ است، نقل و استفاده از آنها در سایت ها و نشریات تنها با ذکر منبع مجاز میباشد

    Powered By rozblog and Hosted By Rozblog.com